پسر زمستان

داشتن تو کنارم، برد تیمم، همه سختی های این روزا رو به شیرینی تبدیل کرده و این باعث خوشحالیمه.

توی این شرایط سخت، اونایی که برندن، من و توییم 💙💖

با اینکه هنوز وارد اسفند نشدیم،‌ اما برای من زودتر از موعد شروع شد.

نتونستم تارگت های بهمن رو به موفقیت برسونم،‌ شاید مهم ترین عاملش تنبلی بیش از حد و انجام ندادن کارای ساده ای بود که میتونست خیلی بیش تر از الان رو به جلو حرکت کنم. با برنامه جدید اسفند رو شروع میکنم،‌ میدونم راه سختی دارم اما باید انجامش بدم تا در نهایت برسیم به رویای مشترک ...

اگه میخواید برای وبلاگیا سایت قالب اختصاصی داشته باشید از این  لینک درخواست خودتون رو برام بفرستید.

هدیه‌ی روز تولدم، یکی از باارزش‌ترین کتاب‌هایی بود که خوندم.

وقتی عنوان کتاب رو می‌خونیم، ناخودآگاه ذهنمون سمت عصر دیجیتال کشیده می‌شه، و با توضیحاتی که درباره‌ش نوشته شده، همین حس و حال رو بهمون منتقل می‌کنه.

این رمان به ارتباطات و فقدان اون تو دنیای امروز می‌پردازه و داستان مردی رو روایت می‌کنه که با یک MP3 پلیر، کتاب و سگش، از متلی به متل‌های مختلف سفر می‌کنه. اون برای آدمایی که تو مسیرش می‌بینه، نامه می‌نویسه و داستان‌های جالبی رو باهامون به اشتراک می‌ذاره.

اما برای من، این کتاب چیزی فراتر از یه داستان بود؛ انگار خودم رو جای شخصیت اصلی می‌دیدم.

اون وقتی دبیرستانی بود، مثل من لکنت داشت. برای فرار از حمله‌های عصبی، یه کوله‌پشتی برداشت و سفر کردن رو شروع کرد، با آدم‌های مختلف آشنا شد و دنیا رو از نگاه اون‌ها دید. منم مدتیه به این فکر می‌کنم که از محدوده‌ی امن خودم بیرون بیام، کوله‌ام رو بردارم، لپ‌تاپم رو بذارم داخلش و توی شهرهای مختلف ایران و کشور مقصد سفر کنم، کار کنم، با آدم‌ها آشنا بشم و قصه‌هاشون رو بشنوم.

وقتی این کتاب رو می‌خوندم، حس می‌کردم هر جمله‌اش رو از قبل می‌شناسم. انگار دقیقاً برای من نوشته شده بود.

"هیچ‌کس نامه نمی‌نویسد" یه رمان خوب و خوش خوان  با ترجمه‌ی فریناز بیابانی منتشر شده و نویسنده‌اش جانگ یون جینه. پیشنهاد می‌کنم اگه به این دست از موضوعات علاقه دارید بخونیدش، یا اگه قبلاً خوندینش، خوشحال می‌شم تجربتون رو با من به اشتراک بذارید.

این کتاب برای من باارزشه، چون این هدیه از طرف "تو" برای امیرحسین بود. ❤️‍🔥

من از این شهر خستم، از این محیط امنی که ساختم بیزارم. دلم یه نفس عمیق، وسط شهرهای مختلف ایران قبل از مهاجرت میخواد. ساعت ها به دور از هیاهو با شوق و علاقه کنار جنگل، دریا، کوه، کافه و هرجایی از این خاک، کد بنویسی.

از ذهنی افسرده که به انجام ندادن کار فکر میکنه باید دوری کنم، من باید بشم همون بچه شر، شیطون، بازیگوش و همون خنده های از ته دل بچگی ...

بزرگتر شدن به ما اصلا نمیاد، نه ؟

بهشون بگید این پیراهن تن امثال ناصرخان حجازی و منصور پورحیدری بوده،  اگه تعصب و غیرتی ندارید. همین الان با خداحافظی ما رو خوشحال کنید.

هرچقدر سخت بگذره اما انگیزه رسیدن به رویای مشترک

وبلاگ سابق به بخش کدها برای رزومه تبدیل شد. در اینجا من از موضوعات مختلف مثل معرفی کتاب، فیلم و سریال و به اشتراک گذاری تجربه های کاری مینویسم.

پسر زمستان

به قول صائب تبریزی:
گر بدانی شوق دیدارت چه با دل می کند ...

Friends
Amirhossein

به قول صائب تبریزی:
گر بدانی شوق دیدارت چه با دل می کند ...